درباره کتاب : دکتر یوری ژیواگو پزشک روس که یک شاعر مشهور نیز بود ، در نیمه اول قرن بیستم زندگی می کرد. او که بخاطر اشعار سیاسیش مورد غضب سیاسیون زمان خود قرار گرفت سرنوشتی غم انگیز پیدا می کند. شاهکار دکتر ژیواگو آنچنان مورد توجه قرار می گیرد که بوریس پاسترناک خالق خود را در سال ۱۹۵۸ برنده جایزه نوبل در ادبیات می کند. کارلو پونتی تهیه کننده کمپانی متروگلدن مایر پس از خواندن فیلمنامه دکتر ژیواگو که آنرا رابرت بولت نوشته بود، تصمیم به ساخت این فیلم در سال ۱۹۶۴ می گیرد و به همین منظور به سراغ دیوید لین کارگردان بلند آوازه آن روزها؛ که همکاری موفق این دو (دیوید لین و رابرت بولت) در سال ۱۹۶۲ با فیلم لارنس عربستان ،تحسین همگان را برانگیخته بود؛ رفت.
[toggle title=”برای خواند ادامه توضیحات درباره فیلم ساخته شده از روی اثر کلیک کنید”]دیوید لین برای این فیلم بار دیگر همانند فیلم لارنس عربستان از یکی دیگر از موسیقیهای ساخته آهنگساز آن دوران موریس ژار استفاده می کند. موسیقی محسور کننده ای که همه را بر روی صندلی های سینما میخکوب می کرد. موریس ژار در دوران کاری خود ۹ بار کاندیدای جایزه اسکار شد که سه بار موفق به دریافت آن گردید و فیلم دکتر ژیواگو نیز یکی از آن سه بار می باشد. دیوید لین سپس با عمر شریف؛ که او نیز در فیلم لارنس عربستان با وی همکاری داشت؛ تماس گرفت. عمر شریف پس از خواندن فیلمنامه می خواست نقش پاشا را بازی کند، ولی دیوید لین پس از صحبت، او را متقاعد ساخت که نقش اصلی را برعهده بگیرد، و عمر شریف نیز پذیرفت. برای شبیه شدن عمر شریف به کاراکتر دکتر ژیواگو گروه گریم مجبور شد نیم اینچ از خط رویش موهای عمر شریف را بکنند ، این کار را باید مرتب تکرار میکردند دور پوست صورت و شقیقهها هم باید به بالا کشیده می شد . که عمر شریف با صبوری خاصی این گریم را تحمل نمود. نقش کودکی ژیواگو را نیز پسر عمر یعنی طارق شریف بازی کرد. و سکانس مرگ مادر یوری ژیواگو در دوران کودکی او به یکی از بیادماندنی ترین سکانس های تاریخ سینما تبدیل شد. برای نقش معشوقه ژیواگو یعنی لارا ، کارلو پونی می خواست از همسر خود یعنی سوفیا لورن استفاده شود اما دیوید لین ، جولی کریستی را برگزید. جولی کریستی؛ که پس از اکران فیلم، یک مدل لباس فیلم مد شد؛ آنچنان زیبا به ایفای نقش پرداخت که پس از نمایش فیلم در سال ۱۹۶۵خانواده های بسیاری نام نوزادانشان را لارا گذاشتند.
دیوید برای نقش برادر ناتنی یوری که راوی داستان نیز می باشد از الک گینس استفاده نمود. و می خواست برای نقش حساس کاماروسکی ، مردی که یکی از ارکان اصلی فیلم بود از مارلون براندو سود ببرد که بنا به دلایلی این همکاری محقق نشد و دیوید به سراغ راد استایگر رفت که تنها بازیگر آمریکایی این داستان محسوب می شود . راد استایگر که خود را در محاصره ی بازیگران بنام آن زمان از ملل مختلف می دید آنچنان دستپاچه شده بود که دریکی از سکانسهای فیلم ، جولی کریستی ( هنرپیشه نقش لارا) ، میخواهد به راد استایگر سیلی بزند ؛ استایگر جوابش را میدهد. واکنش استایگر در فیلمنامه نبود.موقع فیلمبرداری هم دربارهاش صحبت نشده بود و استایگر آن را در سر صحنه انجام داد . واکنش کریستی به حرکت غیرمنتظره استایگر که در سر صحنه دیده میشود ، کاملا واقعی است. در آخر نوبت به نقش همسر یوری ژیواگو یعنی تونیا می رسد که دیوید لین برای ایفای این نقش از دختر چارلی چاپلین ، یعنی جرالدین چاپلین استفاده می کند.
فیلم در اسپانیا شروع به ساخت می شود. آن دوران مصادف بود با دوران حکومت ژنرال فرانکو. در صحنه مربوط به راهپیمایی مردم که سرود مارکسیستی میخواندند ، پلیس که فکر میکرد این یک انقلاب واقعی است ، خود را به سر صحنه ی فیلمبرداری رساند. این صحنه ساعت سه صبح فیلمبرداری می شد و مردمی که در همسایگی آنجا زندگی می کردند با صدای سرود از خواب بیدار شدند و به گمان انقلاب شدن و سرنگونی حکومت ژنرال فرانکو از منازلشان خارج شدند اما خبری از انقلاب نبود.
پس از آنکه این فیلم به پرده سینماها راه پیدا کرد مورد استقبال بسیاری از مردم قرار گرفت اما منتقدین دیوید لین آنچنان فیلم را مورد حمله قرار دادند که دیوید لین را به مدت چهار سال خانه نشین کردند. تا آنکه در سال ۱۹۷۰ دیوید لین برای ساخت فیلم دختر رایان بار دیگر با کمپانی متروگلدن مایر همکاری نمود و اتفاقا فیلمنامه آنرا نیز رابرت بولت نوشته و موسیقی آنرا نیز موریس ژار ساخت.
فیلم دکتر ژیواگو کاندیدای ۵ جایزه ی اسکار شد. هر چند دیوید لین موفق به کسب آن نشد و رقابت را به رابرت وایز برای فیلم آوای موسیقی که در کشور ما با نام اشکها و لبخند ها معروف است ؛ واگذار نمود؛ اما رابرت بولت بخاطر فیلمنامه؛موریس ژار بخاطر آن موسیقی جاودانه و نیز فردریک یانگ بخاطر فیلمبرداری عالیش ، موفق به کسب جایزه اسکار شدند. تام کورتنی نیز برای نقش مکمل مرد از دیگر کاندیداهای اسکار بخاطر بازی در این فیلم شد.[/toggle]
بدلیل مشکل کپی رایت دانلود این کتاب میسر نمی باشد
سلام
دست شما درد نکند.
خواندن این کتاب سخت برایم سخت بود. اسامی بسیار زیادند و اتفاقات بسیار پراکنده روی میدهند. باید اسامی و اتفاقات را داین در نظر داشت. این زیاد بودن اسامی و اصرار نویسنده در نوشتن نام همه اسامی حتا یک خدمتکار ساده در دیگر کتابهای روسی هم هست. گویی روسها نظر زیبایی شناسی یا فلسفی خاصی درباره اسامی دارند
درود
امیدوارم از دیگر کتابهای بوکیها لذت کافی را ببرید.
خرم باشید