درباره کتاب :زندگی بتهوون [vie de Beethoven].این، نخستین و مشهورترین اثر از سه زندگینامهای است که رومن رولان(۱)(۱۸۶۶-۱۹۴۴)، نویسندهی فرانسوی، نوشته است تا «انسانها بتوانند نفحه ی قهرمانان را تنفس کنند».زندگی بتهوون، که در ۱۹۰۳ منتشر شد،به درستی مهیجترین اثر رولان تلقی میشود.. و شامل داستان زندگی بتهوون و گزیدهای از نوشته ها و نامه ها و اندیشه های اوست.در این اثر، زندگی مردی بیان شده که همواره رنج برده است: از کودکی غم انگیز فقیرانه اش تا بیماری درازی که او را به پای مرگ کشاند. این زندگی گویی داستانی از آرزوی شادمانی است که سرنوشتی متناقض، سرسختانه بدان خیانت ورزیده است؛ سرنوشتی که با بیمارهای مداوم و بی رحمانه، با آن ناشنوایی که در بیست و پنج سالگی او را مبتلا ساخت و تا پایان عمر شکنجهاش داد، روی نمایاند. و «آن هنگام که بتهوون زیباترین آثار خود را می ساخت به منتها درجه رسید و او را «محبوس در چهاردیوار درون خود» و تنها، آن گونه که به ندرت برای کسی پیش میآید،بی هیچ عشقی، و تا آخرین لحظه غوطه ور در فقری شدید، بر جای گذارد. رومن رولان عاشقانه به بیان مصیبت چنین زندگی ای پرداخته و تمکین بتهوون را در پذیرفتن سرنوشت خود،حال آنکه در عمق وجودش و در تمامی آثارش توفندگی عصیان احساس میشود.رومن رولان، در این کتاب، تعریفی تازه از قهرمانی به دست میدهد«تنها کسانی را قهرمان مینامم که گشاده دلاند»؛ در نتیجه، به بتهوون در مقام انسان و به حسنهای او جایگاهی برتر اختصاص میدهد،تا به بتهوون در مقام مونسیقیدانی بزرگ. در عصری که «هنر برای هنر» را ستایش میکردند، رومن رولان، به عکس، اهداف «معنوی» هنر را باور داشت و از آن سخن میگفت. زندگی نامهی بتهوون از نزدیک،اما بی هیچ توقفی، داستان مهم ترین قطعات ساختهی بتهوون را دنبال میکند؛ منبع الهام و منشأ و مورد سیاسی آنها را ذکر میکند. همین قطعات موسیقی است که باید برترین و قطعیترین دلیل قهرمانی را، که به بتهوون امکان داد تا از سرنوشت خود نیرومندتر باشد، به خواننده نشان دهد.( نقل از توضیحات جناب کبیر اندر کبیر کتاب…)
[toggle title=”برای مشاهده زندگینامه رومن رولان اینجا کلیک کنید”]«رومن رولان» در ۲۶ ژانویه سال ۱۸۶۶ در «کلامسی» فرانسه به دنیا آمد. وی یکی از بزرگترین رماننویسان و نمایشنامهنویسان فرانسه است و مقالاتش در جانبداری از صلح و مبارزه علیه فاشیسم او را به شخصیتی سیاسی و خاص بدل کرد. تجزیه و تحلیل های او درباره خلاقیتهای هنری، دربردارنده ذهنیتی متفاوت و منحصر به فرد است. در عین حال، رولان در نوشتن بیوگرافی نیز مهارت عجیبی داشت.
رومن رولان در چهارده سالگی به اصرار مادرش، «آنتوانت ماری» برای تحصیل موسیقی و هنر راهی پاریس شد، در نوجوانی با افکار «باروخ اسپینوزا» آشنا شد و «لئو تولستوی» را کشف کرد.
وی در ۱۸۸۹ م. در رشته تاریخ ادامه تحصیل داد و در ۱۸۹۵ م. به رم رفت و در رشته هنر مدرک دکترا گرفت. رساله دکترای او در مورد «تاریخ اپرای اروپا پیش از ژان باتیست لولی و آلساندرو اسکارلتی» است. پس از اخذ دکترا، سه سال در مدرسه عالی به تدریس تاریخ هنر اشتغال داشت و از آن پس دورهای کوتاه در دانشگاه سوربن تاریخ موسیقی تدریس کرد و سپس در ۱۹۱۲ به نوشتن روی آورد و طی هشت سال تا ۱۹۰۴ م ، رمان ۱۰ جلدی ژان کریستف را به رشتهٔ تحریر درآورد. رومن رولان انسان صلح دوستی بود. او به دعوت ماکسیم گورکی در سال به شوروی رفت و با استالین ملاقات داشت. علیرغم تمایل به اندیشههای مارکس، علیه استالین و حکومت شوروی مقالات متعددی انتشار داد. در ۱۹۱۴ م. به سویس رفت و ۲۳ سال از عمر خود را در آنجا گذراند. در همان جا با مهاتما گاندی آشنا شد.
وی نه تنها خالق رمان ده جلدی «ژان کریستف» بود، بلکه بیوگرافیهای قطوری درباره مشاهیر جهان از جمله : بتهوون، تولستوی، گاندی، هندل، گوته و غیره نیز نوشت. کتاب بیوگرافی او درباره بتهوون مثلا شامل هفت جلد است که در رابطه با زندگی هنرمندان و تاریخ موسیقی غرب نوشته شده. رولان غیر از آن، نمایشنامههایی با عنوانهای: شکسپیر، روبسپیر، و دانتون نیز نوشت.
رولان ادعا میکرد که یکی از هدفهای بیوگرافی نویسیاش، روشنگری و تبلیغ اصول اخلاقی و انساندوستی است. به قول خودش میخواست با معرفی هنرمندان و مشاهیر انساندوست جهانی، مانع سرکوب و به خطر افتادن آزادی درونی انسان در جامعهای غیرعادلانه شود و برای اینکه اروپا را از یک زوال فکری ـ فرهنگی و اخلاقی نجات دهد، کوشید تا با کمک معرفی قشر برگزیده روشنفکر به انقلاب اخلاقی در میان خوانندگان دست بزند و موجب نوزایی فرهنگی جدیدی در اروپا شود. او آشکارا اعتراف میکرد که علاقهاش به نظام سوسیالیستی، به دلیل امیدهای اخلاق انسانی است و نه به دلیل موفقیتهای اقتصادی یا سیاسی و هدف آثارش را امید به زندگی میدانست تا تبلیغ آرمانگرایی و خیالپردازی.
رومن رولان با رمان ده جلدی «ژان کریستف» به شهرت جهانی رسید و در سال ۱۹۱۵ جایزه نوبل را بهخاطر این رمان دریافت کرد. دو قهرمان مشهور این رمان اولیور، فرانسوی و دیگری ژان کریستف، آلمانی هستند. یعنی دو قهرمان از دو کشور همسایه که دو سال بعد در میدانهای جنگ جهانی اول به روی هم سلاح کشیدند. منتقدین چپ درباره قهرمان ایدهآلیست رمان فوق مینویسند که او به سبب آشنایی با وضع بحرانی دو کشور نامبرده، بدون اینکه بتواند با طبقه کارگر دو کشور ارتباط برقرار کند، به شورشی فردی و غیر سازماندهی شده، دست میزند که از پیش شکستش حتمی است و مجبور میشود به خارج فرار کند. سالها بعد، وقتی جنگ پایان یافته، به کشورش بازمیگردد و میبیند که برای نسل جوان جدید، خوشبختیهای مادی مهمتر از اصول اخلاقی سابق گردیدهاند و وی به این دلیل دچار بحران روحی میشود. کمیته اهدای جایزهی نوبل، از جمله دلایل خود، اعلان کرد که : ما در این رمان شاهد احترام به خیالپردازی و ایدهآلیسم ادبی ـ شاعرانهای هستیم که نویسنده با گرمی و اصالت خاصی، تنوع و گوناگونی انسانها را در آن نشان میدهد.
رومن رولان به دلیل انساندوستیاش در تمام عمر میان طبیعتگرایی عارفانه و افکار سوسیالیستی در نوسان بود. او از سال ۱۸۹۵ به آرمانهای سوسیالیستی علاقه یافت. ولی صلحجویی او موجب شد که نتواند تا آخر عمر بین این دو جهانبینی بندبازی کند. وی نخستین بار با تکیه بر عقاید تولستوی به انتقاد از ابتذال اخلاقی جمهوری سوم فرانسه پرداخت. مورخین ادبی چپ درباره رولان مینویسند که او سالها از موضع اومانیسم بورژوازی با تکیه بر اصول اخلاقی صوری و مجازی به مبارزه ضد امپریالیستی و ضد فاشیستی پرداخت و در موضع جهانوطنی، دچار ایدهآلیسم شد. سرانجام در مرحلهای از زندگیاش، از خواستهای شخصی و فردگرایانه گذشت و به قبول و پذیرش اهداف انقلاب سوسیالیستی روی آورد. در حالی که سالها کوشیده بود با شعارهای اومانیستی ـ برادرانه، ولی فردگرایانه، وجدان همعصران خود را بیدار نگهدارد و از بربریت جنگی شکایت کند که در آن ایدهآلهای زندگی، تراژدیوار سرکوب میشوند.
رومن رولان در جنگ جهانی اول با مقاله «روح و فکر آزاد»، به تبلیغ عقاید صلحجویانه خود پرداخت و در پیام «درود به انقلاب اکتبر روسیه»، انقلاب را واقعهای آزادیبخش برای تمام خلقهای جهان معرفی کرد.
رولان در رمان هفت جلدی «روح و افکار جادوشده»، به جای عشق انسانی صوری و مجازی، به قبول مبارزه طبقاتی برای حل اختلافات اجتماعی، تن در داد و عملی کردن اومانیسم در قرن بیستم را در دفاع از ایدئولوژی سوسیالیستی با اعتبار جهانشمولی دانست.
او بهدلیل مبارزه ضد فاشیستیاش از دریافت جایزه گوته، اهداشده در آلمان سال ۱۹۳۳، خودداری کرد. این اقدام او باعث شد که دانشجویان نازی آلمانی، بعدها آثارش را در مراسم تکاندهنده کتابسوزی مشهور آنزمان، به صورت نمایشی همراه آثار دیگر نویسندگان مبارز ضدفاشیست، به درون آتش بیندازند و فروش آنها را در کتابفروشیها ممنوع اعلام کنند.
رومن رولان در سال ۱۹۳۴ با یک دوشیزه روسی ازدواج کرد و یکسال بعد همراه او به دیدار «ماکسیم گورکی» رفت و سفری همهجانبه به بیشتر نقاط شوروی کرد و به تعریف و تحسین از پیشرفتهای سوسیالیستی در آنزمان پرداخت. ولی سرانجام در سال ۱۹۳۸زبان به گلایه گشود. او به اهداف اومانیستی بلشویکها شک کرده بود و از اینکه سوسیالیسم باعث نابودی مذهب میگردد، انتقاد کرد.
رومن رولان از موضع استتیک صلحخواهانه، نابودی آثار هنری را در جنگ، فاجعهآمیزتر از کشتهشدن انسانها میدانست، چون به قول او، با نابودی آثار فرهنگی و فکری، یک نژاد انسانی نابود میشود.
از جمله آموزگاران صلحخواهی و طبیعتگرایی عرفانی او، غیر از تولستوی و اسپینوزا، گاندی و فلسفه هند بودند. در آغاز، جواب یک نامه پر امید تولستوی، باعث دلگرمی رولان برای نویسندگی گردید. او در یک کتاب فلسفی که در سال ۱۸۸۸ منتشر کرد، نوشت آزادی تفکر انسانی، فقط بر اثر شناخت و تسلط بر ترس از مرگ، امکان دارد. به نظر مورخین، رولان توانست از این طریق به تفکر سیاسی و عرفانی خود وحدت دهد. از دیگر جملات معروف وی این بود: «من به حزب و سازمانی خدمت نمیکنم، بلکه نیروی زندگی و مرگ را به آواز میکشم». به نقل از مارکسیستها، پیشداوری و احتیاطهای او درباره خشونت و مقاومت انقلابی، باعث شد که رولان به مقاومت منفی روی آورد.
در سال ۱۹۲۰ رولان به فلسفه بودایی و مشرق زمین و در راس آن کشور هند گرایش زیادی پیدا کرد و کتابی به سبک زندگینامه درباره مهاتما گاندی (۱۹۲۴) نوشت. این امر باعث شد تا گاندی او را در سال ۱۹۳۱ در سوئیس ملاقات کند؛ زمانی که رولان هنوز کمونیست بود و در مهاجرت زندگی میکرد. در واقع، رولان از طریق گاندی، با مشرق زمین و تفکر شرقی آشنا شد. او تحت تاثیر تعالیم بودایی قرار گرفت و تاثیر گاندی بر او به قدری زیاد بود که در سال ۳۰ـ۱۹۲۹ کتابی تحت عنوان «پیغمبران هند جدید» را منتشر کرد.
پیش از گاندی نیز، «تاگور»، شاعر بنگالی ـ هندی، بعد از اعطای جایزه نوبل به رولان، به دیدار وی به سوئیس رفته بود. رولان تا سال ۱۹۳۷ در سوئیس اقامت داشت و در سال ۱۹۳۸ به فرانسه بازگشت. همچنان به کار نگارش مشغول بود و با شروع جنگ جهانی دوم بار دیگر مقالات ضد جنگش جنجال های زیادی به پا کرد. او در این مقالات فاشیسم را مورد حمله قرار داد و در راس مقالاتش از تاثیر مخرب افکار نازیها بر اروپا و بلافاصله جهان سخن راند. با توجه به رد افکار استالین در سال های ۳۶-۱۹۳۵ فرانسوی ها دیگر او را به حزب کمونیست منسوب نکردند و از دیدگاه های ضد جنگ او استقبال هم شد. رولان در سال ۱۹۳۵ ملاقاتی با استالین در مسکو داشت و همان زمان در مقالاتی انتقادی حزب کمونیست را زیر سؤال برد و سیاستهای جنگ طلبانه و خشونت گرایانه آنها را به شدت تقبیح کرد.
امروزه گویا در فضای ادبی فرانسه، رومن رولان مشهور به نویسندهای عارف و طبیعتگرا باشد. او یکبار در سال ۱۸۹۲ و بار دیگر درسال ۱۹۳۴ ازدواج کرد.
به نظر تاریخ نگاران ادبیات، رولان در سال ۱۹۱۵ جایزه نوبل را به این دلیل دریافت کرد که از طرفین جنگ خواسته بود با کمک عقل و خرد مسائل خود را حل کنند و به جنگ پایان دهند. به جز آن، او در سال پیش خواهان یک سازمان بینالمللی جهانی برای حل اختلافات بین کشورها شده بود. به این دلیل مخالفان وی، اعطای جایزه نوبل به او را اقدامی صرفا سیاسی میدانند.
رومن رولان از طریق «نیچه» با موسیقی «واگنر» آشنا شد. «انیشتین» بعدها به دلیل فعالیتهای صلحجویانه رولان در میان روشنفکران ملیگرای آلمانی، از وی به نیکی یاد کرد.
آثار رولان شامل مقاله، رمان، نمایشنامه و بیوگرافی هستند. از جمله نمایشنامههای او : دانتون، روبسپیر، تراژدیهای ایمان، و درامهای انقلابی مانند گرگها هستند. و از جمله رمانهایش : ژان کریستف، و روح جادوشده. رولان بیوگرافیهایی درباره بتهوون، تولستوی، گوته، گاندی و غیره نیز منتشر کرد. در جوانی نمایشنامههایی «ایدهگرا» نوشت و کوشید در آغاز، برای پیامهای خود از ژانر ادبی درام استفاده کند. آخرین نمایشنامهاش «روبسپیر»، در سال ۱۹۳۹ منتشر شد. او در بعضی از درامهای خود از جمله در «تراژدیهای ایمان»، از خواننده و بیننده میخواهد که برای دفاع از اصول اخلاقیاش، ریسک کرده و حتی به خطر مرگ تن دهد.
در دوره روشنگری او، معروف به «تئاتر برای همه»، رولان دچار سرخوردگی شد، چون مخاطبینش علاقه خاصی به پیامهای وی نشان ندادند. دو مجموعه نمایشنامههای انقلابی نخستین او، یعنی گرگها و دانتون درباره نیروی بشاشیت در زندگی هستند و نه درباره مسائل سیاسی یا اجتماعی. مقاله «روح و فکر آزاد» او در سال ۱۹۱۵ باعث خشم نظامیان و ناسیونالیستهای جنگطلب شد. بدین جهت رولان به دلیل احتمال توطئهچینی آنها برای سر به نیست کردنش، به کشور همسایه، یعنی سوئیس مهاجرت کرد .رومن رولان سی ام دسامبر سال ۱۹۴۴ بر اثر بیماری سل در فرانسه درگذشت. او درباره خود می گوید:
«من شهروندی جهانیام. غالبا در حال جنگ با تبعیضهای اجتماعیم. در هنر و در راس آن به بتهوون، شکسپیر و گوته عشق می ورزم … رامبراند نقاش محبوبم است. اما کشور مورد علاقه ام بیشک ایتالیاست».
بدلیل مشکل کپی رایت دانلود این کتاب میسر نمی باشد
very exellent.thank you
ممنون خیلی خوب بود