درباره کتاب :
آقاگرگه خیلی دلش میخواست او را بخورد، ولی چون چند نفر هیزمشکن در آنجا بودند ترسید. آقا گرگه از لچک قرمزی پرسید: کجا میروی؟ بچه که نمیدانست نباید وایساد و به حرف گرگ گوش داد به او گفت: میروم ننجونم را ببینم، یک نان شیرمال و یک کوزه روغن که مادرم برایش فرستاده به او بدهم. گرگه گفت: خانهاش دور است؟
لچک قرمزی گفت: آره، خیلی دور است، آنور آسیاب است که میبینی، آنجا اولین خانه ده. گرگه گفت: بسیار خوب، من هم میخواهم بروم او را بهبینم. من از این راه میروم و تو از آن راه. بهبینیم کدامیکیمان زودتر میرسیم. گرگه از راهی که نزدیکتر بود با شتاب هرچه بیشتر روانه شد و دخترک از راه دورتر رفت، سر راهش فندق میچید، دنبال پروانهها میدوید و از گلهایی که در سر راهش بود دسته گل درست میکرد. گرگ به زودی رفت و در خانه مادربزرگ و در زد. تق، تق…
- دانلود کتاب با لینک مستقیم
- تعداد صفحات:۱۲
- حجم فایل: ۵۶۸ کیلو بایت
- ناشر:امیرکبیر / کتابهای طلایی
- سال انتشار :۱۳۴۹
- کیفیت نسخه :عالی
- بازنشر: بوکیها دات کام