درباره کتاب :
چند داستان و یک نمایشنامه کوتاه
آقای ابوالقاسم پاینده نویسنده کتاب ، در داستان دفاع از ملانصرالدین بنحو جالبی برافکار متظاهرینی که سعی میکنند در هرچیز خود را باصطلاح متکی به منطق و علم نشان بدهند حمله میبرد و با هزل جذابی اینگونه تظاهرات ابلهانه را بانتقاد میگیرد. برای دانشجویان و جوانانی که میخواهند با بهترین آثار نویسندگان معاصر ایران آشنائی پیدا کنند و سرمشقی از فکر و قلم این نویسندگان بدست آورند این نوشته بهترین نمونه میباشد….
گمنام زیست و بیتشریفات و بدرقه بگور رفت. دکتر احسان را میگویم. شما نمیشناختیدش. نبوغی مشوش بود که چون روغن آبآلود سالها سوخت و جرقه زد و چند هفته پیش که بتاریک خانه مرگ افتاد یار و همدل خویشاوندی نداشت که شاهد استتار او در دل خاک باشد. جان ملتهبی بود که در آفاق تفکر اوجها داشت و برای مردم حسابگر دنیا و افکار قالبدارشان خطرناک بود، شعلهای نورافکن و نافذ بود، لبخندی بمقیاسات عای ما بود، در آسمان پندار جهشی دورانگیز بود، سخنان دغدغهانگیزش مزاحم اهل رویا میشد، دیوانه بود.
این معمای دوران ما و همه دورانها است که مردم دنیا همیشه از گهواره تا گور چون خفتگان شبگرد، همگام اموات سومر و آشور، در دخمههای اوهام بدنبال رویاهای خود میروند و چون گاو عصار در همان مسیرها که بمرور قرون و عبور اسلاف معین و هموار شده سرگشته و دوارند. هیچکس نباید اوهامشان را بشکند بتشکنی عواقب هولانگیز دارد.
در ایام قدیم ناباب را بگور میکردند تا همهگیر نشود و بدوران ما که اعدام مردم شوریدهسر همیشه میسر نیست بلطایف تدبیر ابن مزاحمان آشتیناپذیر را قرنطینه میکنند تا افکار تبآلودشان خواب خوش دنیا را مشوش نکند؛ سرنوشت دکتر احسان همین بود.
بیست و چند سال مداوم در آن سلول تیمارستان او بود و یک مشت کاغذ که گاه و بیگاه عباراتی آشتفتهتر از جان خویش بر آن مینوشت و چند روز پیش که پس از یک سفر چندماهه رفته بودم از او خبری بگیرم از خادم پیر تیمارستان شنیدم که چند هفته پیش در یک نیمهشب آن شعلهسوزان، خاموش شده و صبحگاهش تنش را در قبرستان مردم گمنام بخاک کردهاند. و همان خادم پیر کاغذهای چماله شده او را که بیک نخ بسته بود بمن داد؛ این وصیت او بود گفته بود که پس از مرگش همه ماترک او یعنی همین کاغذها را بمن بدهند.
واین سطور مشوش حاصل کوششی است که در تنظیم قسمتی از آن اوراق پریشان کردهام و شبان دراز روغن جان را بچراغ فکرت سوخته کلمات مغلق را بقرینه خوانده و عبارات نیمهتمام را بهتخمین کامل کردهام و چون وصالان موزه که کاسه عتیق را بمایه نو بههیئت قدیم میسازند، تا آنجا که توانستهام کوشیدهام تا شیوه اصل را کم نکنم و این نبوغ سرگردان را که نمونهای از نیروهای گمشده دنیای ما بود در این اثر کوتاه که من نیز چون شما با همه مفاد آن همدل نیستم، از محو و فنا حفظ کنم.
اگر شما خوانندگان عزیز که دل دریا و حوصله صحرا دارید و بد و خوب و زشت و زیبا را از زبان شوریدهای بلطف و کرم میپذیرید از مطالعه این نامه ناتمام سودی جز این نبرید که از پراکندهگوئی محکوم بجنونی قدر نعمت عقل را که خدای منان بهمگان بیش از آرزویشان داده بدانید، توانم پنداشت که کوشش من در احیای این اثر که بیشتر سطور آن بوی جنوی میدهد چندان ناسودمند نبوده است. اکنون رشته سخن را بدکتر احسان میدهم که از جان آشفته خود کاغذ را سیاه و شما را محظوظ کند…
فهرست
دفاع از ملانصرالدین
چرخ آسیا
نشان درجه اول علمی
ماجرای فتح برلن
معارفه اداری
مستمع بی ذوق
و…
- دانلود کتاب با لینک مستقیم
- تعداد صفحات : ۱۹۵
- حجم فایل :۳٫۶ مگابایت
- ناشر : جاویدان
- سال انتشار : ۱۳۵۷
- بازنشر: بوکیها دات کام