درباره کتاب و نویسنده: ساحری نوعی عرفان عملی با هدف بازگشت به مبداء است . در این کتاب ، ریشـه تجریدی و جزیـی از کل بـودن انسان در قـالب داستانهایی از زندگی ساحران گذشته تشریح میشود .
از این نویسنده:
“تعلیمات دون خوان ” ، “حقیقتی دیگر” ، “سفر به دیگر سو” ، “افسانه های قدرت” ، “دومین حلقه قدرت” ، “هدیه عقاب” ، “آتش درون” ، “قدرت سکوت” ، “کرانه فعال بیکرانگی” و “هنر رؤیا دیدن”
[toggle title=”برای مشاهده معرفی کارلوس کاستاندا اینجا کلیک کنید”]کارلوس سزار سالوادور آراندا کاستاندا[۱] (به اسپانیایی: Carlos Cesar Salvador Arana Castaneda) (زاده ۲۵ دسامبر ۱۹۲۵ پرو – درگذشته ۲۷ آوریل ۱۹۹۸) نویسنده پرطرفدار آمریکایی کتابهای شمنباوری بود. دوازده کتاب وی که به ۱۷ زبان ترجمه گردیده و ۸ میلیون نسخه فروش داشتهاند باعث ایجاد جنجال و توجه فراوان در میان علاقمندان به فلسفه و مردم شناسی گردید.
او ابتدا با تکیه بر تعالیم دون خوان در سال ۱۹۶۸ یک سری کتاب نوشت که آموزشهای او را در شمنیزم توصیف میکردند. کتابها که به زبان خودش روایت شدهاند مربوط به تجربیاتی است که وی تحت سرپرستی یک سرخپوست یاکی یا مرد دانا بنام دون خوان ماتئوس به دست آورد. دوازده کتاب او با بیش از ۸ میلیون نسخه به ۱۷ زبان دنیا فروخته شدهاست. منتقدان گفتهاند که آنها داستانهای تخیلی هستند در حالیکه حامیان کاستاندا ادعا میکنند اتفاقات ذکر شده در کتب او حقیقی بوده یا دست کم آثار فلسفی ارزشمندی بوده و شیوههایی را برای بالا بردن سطح آکاهی ارائه میدهند.
کاستاندا در سال ۱۹۷۳ از انظار عمومی خارج شد تا بیشتر بر رشد درونی خود کار کند. او در یک خانه بزرگ با سه زن که به همسفران آگاهی موسوم بودند زندگی میکرد. آنها کسانی بودند که آماده قطع روابط خود با خانواده و حتی تغییر نام بودند. کاستاندا موسسه کلییر گرین را تاسیس کرد. این موسسه مروج تنسگریتی بود؛ که یک رویه سنتی در تولتک و در بردارنده تمرینهای قدرتمند معنوی است.
آثار
سه کتاب اول کاستاندا – آموزههای دون خوان، راه دانش سرخپوست یاکی، حقیقتی دیگر، و سفر به ایختلان – در حالی به رشته تحریر در آمد که وی در دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس (UCLA) دانشجوی رشته مردم شناسی بود. او این کتابها را ثبت حقایقی در توصیف روابط شاگرد و معلمی خویش با مرد دانا – دون خوان ماتئوس، که سرخپوستی از نواحی شمالی مکزیک بودهاست – می داند. به کاستاندا بر مبنای شرحی که بر این کتابها نوشته بود لیسانس و درجه دکترا اهدا شد. در سال ۱۹۷۴ چهارمین کتاب او بنام افسانه قدرت منتشر شد. این کتاب با جهش کاستاندا از بالای صخره به سمت اعماق به پایان میرسد که نشانه پایان یافتن شاگردی وی (در مکتب) استادی ماتئوس است. شهرت و محبوبیت کاستاندا در میان عموم با انتشار کتب بعدی همچنان ادامه یافت. او در کتابهای خود به زبان اول شخص، رویدادهایی را شرح میدهد که منجر به مواجهه وی با ماتئوس و دنباله روی از وی در سال ۱۹۶۰ شد. تجارب کاستاندا در این ملاقاتها، الهام بخش آثاری بود که بخاطر آنها معروف شدهاست. کاستاندا میگوید ساحر (ماتئوس) برای او جایگاه ناگوال یا رهبری یک گروه روشن بینان را برجای گذاشتهاست. او از اصطلاح ناگوال برای تاکید بر این موضوع استفاده میکند که نشان دهد بخشی از ادراک که هنوز در حیطه ناشناخته قرار دارد برای انسان قابل دسترسی است. و از این طریق تلویحا میگوید برای گروه روشن بینان متصل به او دون خوان حکم رابطی بین آنها و حیطه ناشناخته را داشتهاست. کاستاندا اغلب به این قلمرو ناشناخته به عنوان واقعیتی غیرمعمول اشاره کردهاست طوری که نشان میدهد این حوزه براستی یک واقعیت است، اما اساسا با وقایع عادی تجربه شده بوسیله انسان متفاوت است. اصطلاح ناگوال توسط انسان شناسان به معنای شمن یا جادوگر استفاده میشود، یعنی کسی که میتواند به شکل یک حیوان و یا بطور مجازی طی آدابی جادویی و یا شمنیزم و یا مواد روانگردان (به عنوان مثال، پیوت و تاتوره)، به فرمی دیگر تغییر شکل دهد.[۳]
- تعلیمات دون خوان (۱۹۶۸)
- حقیقتی دیگر
- سفر به دیگر سو (۱۹۷۲)
- هدیه عقاب
- دومین حلقه قدرت
- آتش درون
- افسانه قدرت
- قدرت سکوت
- هنر رویا دیدن
- کرانه فعال بی کرانگی
- حرکات جادویی
- چرخ زمان
زندگینامه
اسناد مهاجرت برای کارلوس سزار آرانا کاستاندا نشان میدهد که وی در ۲۵ دسامبر سال ۱۹۲۵ در کاجامارکای پرو به دنیا آمد.[۴]سوابق نشان میدهد که نام خانوادگی او توسط مادرش سوزانا کاستاندا ناوئا به او داده شده. پدر او، سزار آرانا بورونگاری بود. نام خانوادگی او با حرف ñ در بسیاری از لغت نامههای اسپانیایی، حتی در نسخههای چاپ شده از آثار مشهور وی به زبان انگلیسی هم دیده میشود. او در اوایل سال ۱۹۵۰ به ایالات متحده نقل مکان کرد و در سال ۱۹۵۷ تبعه امریکا شد. در سال ۱۹۶۰، او با مارگارت رانیان در تیجوانای مکزیک ازدواج کرد. آنها تنها شش ماه با هم زندگی کردند اما بر خلاف شایعات، هرگز طلاق نگرفتند. در تاریخ ۱۲ اوت ۱۹۶۱، کارلتون جرمی کاستاندا در هالیوود، کالیفرنیا، به دنیا آمد. کارلوس از سی جی به عنوان فرزند بیولوژیکی خود صحبت کرد و در گواهی تولد کاستاندا ی جوان به عنوان پدر او معرفی شدهاست. کارلوس کاستاندا در UCLA (لیسانس در سال ۱۹۶۲ و دکترا در سال ۱۹۷۳) تحصیل کرد.[۵] کاستاندا همچنین با فلوریندا دونر – گرا در لاس وگاس در ماه سپتامبر سال ۱۹۹۳ ازدواج کرد. با توجه به خواست خود در آوریل ۲۳، ۱۹۹۸، کاستاندا نوری الکساندر را به فرزندی پذیرفت. در مجموع دوازده تا از کتابهای کاستاندا منتشر شدند و که چاپ دو عدد آنها پس از مرگ وی انجام شد. کاستاندا موضوع طرح روی جلد و سرمقاله مجله تایمز منتشره در مارس ۵، ۱۹۷۳ بود.[۶]این مقاله او را به عنوان فردی اسرار آمیز و سرشار از رمز و راز توصیف میکرد. هنگامی که با ساندرا برتون خبرنگار مواجه شد و در مورد اختلاف در تاریخ زندگیش ار او سوال شد، کاستاندا در پاسخ گفت: تایید گرفتن از من درباره زندگیم و بر اساس آماری که خود آنها را ارائه میدهم مثل این است که ازعلم برای اعتبار بخشی به جادو و (اسرار) استفاده کنیم که (تنها) باعث محرومیت از اسرار دنیای عجایب گشته و آن را فرسنگها از همه ما دور میکند. مصاحبه گرمی نویسد که کاستاندا خواننده را وادار میسازد تا سختی و فشار باد اسرار آمیز و از سرما لرزیدن برگ در در گرگ و میش را، هوشیاری عجیب و به خصوص شکارچی نسبت به صدا و بو را، پستی پایین صخره زندگی سرخپوستان را، عطر خام تکیلا و، طعم زننده و الیافی پیوت را، گرد و غبار در ماشین را، و جایگاه بلند پرواز کلاغ را تجربه کند. این (تجربیات) پایه و زیر بنایی بسیار خوب برای درک همذات پندارانهاست. این درک ملموس، به همان خوبی از منظر شگفتی مطلق وقایعی که در آن شرایط رخ میدهد نیز به خواننده دست میدهد. پس از آن مصاحبه، کاستاندا از انظار عمومی کناره گیری کرد. در ۱۹۹۰ کاستاندا بار دیگر در ملاء عام ظاهر شد تا تنسگریتی ترویج دهد؛ این شامل حرکاتی است که کاستاندا مدعی است در طی ۲۵ نسل از سرخپوستان تولتک شمن منتقل شدهاست. در تاریخ ۱۶ ژوئن ۱۹۹۵، اساسنامهای توسط جورج شورت برای تاسیس کلییر گرین به ثبت رسید. در منشور کلییر گرین آمده: کلییر گرین موسسهای است واجد یک هدف دوجانبه: اول، سمینارها و کارگاههای آموزشی تنسگریتی کارلوس کاستاندا را حمایت مالی و سازماندهی میکند و دوم، این که یک موسسه انتشاراتی است.” کلییر گرین سه فیلم از جنبشهای تنسگریتی را در زمان زنده بودن کاستاندا منتشر کرد. البته کاستاندا خودش در این فیلمها ظاهر نشد. کاستاندا در تاریخ ۲۷ آوریل سال ۱۹۹۸ در لس آنجلس به علت عوارض ناشی از سرطان هپاتوسلولار درگذشت. مراسم عمومی در سوگ او برگزار نشد، کاستاندا سوزانده شد و خاکستر وی به مکزیک فرستاده شد. تا اینکه نزدیک به دو ماه بعد، در ۱۹ ژوئن سال ۱۹۹۸، آگهی درگذشت وی تحت عنوان “مرگ بی صدای نویسنده اسرار آمیز، کارلوس کاستاندا” توسط هیئت تحریریه جی آر. موهرینگر در لوس آنجلس تایمز منتشرشد.[۷] چهار ماه پس از مرگ کاستاندا، سی جی کاستاندا، همچنین شناخته شده به عنوان آدریان واشون، که بر اساس گواهی تولدش فرزند کارلوس کاستاندا میباشد، وصیت نامه کاستاندا را در در دادگاه انحصار وراثت به چالش کشید. برای سالهای بسیاری کاستاندا به واشون به عنوان فرزند خود مراجعه کرده بود. وصیت نامه دو روز قبل از مرگ کاستاندا به امضا رسیده بود و واشون صحت آن را زیر سوال برد که در نهایت هم ناموفق بود.[۸]
همراهان
پس ازاینکه کاستاندا در سال ۱۹۷۳ از انظار عمومی دور شد، یک خانه بزرگ در لس آنجلس خرید وآنرا با سه تن از یاران زن خود به اشتراک گذاشته بود. زنان روابط خود را با دوستان و خانوادهایشان هنگامی که به گروه کاستاندا پیوستند قطع کردند. آنها همچنین از عکس گرفتن خودداری کردند و نامهای جدید گرفتند: رجینا تبدیل شد به فلوریندا دونرگرا، ماریان سیمکو تبدیل شد به تایشا ابلار، و کاتلین پوهلمان تبدیل به کارول تیگز گردید. در اوایل ۱۹۹۰، فلوریندا دونر گرا و تایشا ابلار دو کتاب در شرح تجربیات خود را با دون خوان و گروه خود منتشر کردند. آنها همراه با کارول تیگز، ظاهر شدند و گاهی اوقات در بسیاری از کارگاههای آموزشی تنسگریتی که در ماه ژوئیه سال ۱۹۹۳ آغاز شد سخنرانی کردند. دونر- گرا و آبلار شروع کردند به امضا کردن کتاب و سخنرانیهای گاه به گاه و همچنین مصاحبههای رادیویی. مدت کوتاهی پس از مرگ کاستاندا، دونرگرا و آبلار، همراه پاتریشیا پارتین ناپدید شدند. تلفن آمالیا مارکز (همچنین شناخته شده به عنوان تالیا بیگ) و مربی تنسگریتی کایلی لوندال، قطع شد و آنها نیز ناپدید شدند. در تاریخ ۲ اوت ۱۹۹۸، کارول در یک کارگاه در انتاریو سخن گفت. بقایای جسد پارتین – که کاستاندا از او به عنوان نوری الکساندر و یا کلود هم یاد کرده بود- در سال ۲۰۰۳ در نزدیکی جایی پیدا شد که ماشین وی چند هفته پس از مرگ کاستاندا در ۱۹۹۸ رها شده بود. این ماشین در لبه درهای به اسم دره مرگ رها شده بود. بقایای او در در شرایطی بود که نیاز به تشخیص هویت از روی DNA داشت، که در سال ۲۰۰۶ انجام شد. [۲] هیچ کدام از سایر آنها از زمانی ناپدید شدن در ملا عام دیده نشدند.[نیازمند منبع] چون آن زنان تمام روابط خود را با خانواده و دوستانشان قطع کرده بودند، مدتی گذشت تا مردم متوجه گم شدن آنها شدند. هیچ تحقیق رسمی در مورد ناپدید شدن دونرگراو، اسمیکو ولوندال انجام نشد. لوییس مارکز، برادر تالیا بی، در سال ۱۹۹۹ در مورد ناپدید شدن خواهرش به پلیس مراجعه کرد، اما نتوانست آنها را قانع کند که ناپدید شدن او شایسته بررسی است. نظر آنها در سال ۲۰۰۶ پس از اینکه بقایای پاتریشیا پارتین شناسایی شدند تغییر کرد و پلیس لس آنجلس در نهایت bey را به بانک اطلاعات افراد گم شده خود اضافه کرد.[۹]
پذیرش
با وجود محبوبیت گسترده آثار او، برخی از منتقدان، اعتبار کتب کاستاندا در اوایل ۱۹۶۹ زیر سوال بردند. در یک سری از مقالات، بانکدار بین المللی و قارچشناس آماتور آر. گوردون واسون، که در ابتدا کار کاستاندا را ستایش میکرد، صحت ادعاهای کاستاندا درباره اثر گیاهان روانگردان را زیر سوال برد.[۱۰][۱۱] در سال ۱۹۷۶، ریچارد دو میله کتابی با عنوان سفر کاستاندا: قدرت و تمثیل را منتشر کرد. او در کتاب خود اینطور استدلال میکند که اشتباهات منطقی و یا زمانی در روایات کاستاندا بهترین شواهدی هستند که نشان میدهند کتب کاستاندا آثاری تخیلی هستند. اگر هیچ کس این خطاها را قبلا کشف نکردهاست، دلیل باید این باشد که هیچ کس حوادثی از سه کتاب اول را به توالی لیست نکردهاست. اما به محض این که توالی یابی حوادث انجام شود، اشتباهات کاملا محرز میشوند[۱۲] دو میله در این نمایش اضافه میکند که آموزههای دون خوان و سفر به ایختلان نمیتواند هر دو گزارشهای واقعی باشند[۱۳] البته دو میله در سال ۱۹۸۰ مجبور به انتشارنسخی ویرایش شده از کتاب خود شد که در آن برخی از انتقادات منتشر شده قبلی را پس گرفته بود. دو میله در کتاب خود ادعا کرده بود که قارچهای مورد اشاره کاستاندا در صحرای سونورا رشد نمیکنند در حالیکه این حرف این اشتباه بود، و ناشران او این انتقاد را از مجلد سال ۱۹۸۰ حذف کردند. کاستاندا در معرفی دومین کتابش با عنوان حقیقتی دیگر به ماهیت غیر قابل درک تجارب خود میپردازد و از آنها به عنوان تجاربی یاد میکند که تنها در فضای سیستم بیگانه برای ادراکی که از آنها برخاستهاند، فهم شدهاند. و بدنبال آن اشاره میکند که کتابهایش (به ویژه از جنبه زمان و مکان وقوع) برای تحقیقات آکادمیک و انتقادی ماهیتی کاملا متناقض و غیر قابل درکی دارند. آثار کاستاندا به عنوان بازگویه واقعی زندگی ارائه شدند، اما منتقدان اعتقاد داشتند که آنها ساختگی بودند. در ابتدا، و با حمایت آکادمیک و گروه انسان شناسی دانشگاه UCLA، کار کاستاندا مورد تحسین منتقدان بود. انسان شناسان برجسته آمریکایی مانند ادوارد اسپایسر (۱۹۶۹) و ادموند لیچ (۱۹۶۹)[۱۴]کاستاندا را ستایش میکردند. همچنین بسیاری از سازمانها و انسان شناسان جوان مانند پیترفراست، باربارا میرهوف و مایکل هارنر او را ستایش میکردند. واقعیت وجود شخصی به اسم دون خوان برای مدت شش سال پذیرفته شده بود، اما با انتشار دو کتاب انتقادی توسط ریچارد دو میله و دانیل نوئل در سال ۱۹۷۶ درباره کتابهای دون خوان وضعیت تغییر کرد. اکثر انسان شناسان تا آن زمان نسبت به صحت نوشتههای کاستاندا متقاعد شده بودند – در واقع، آنها دلیل کمی داشتند که آن را مورد تردید قرار دهند – اما تجزیه و تحلیلهای دو میله صحت کارهای کاستاندا را مورد تردید قرار داد. در کتب قدرت و تمثیل، دو میله محتویات کتاب آموزههای دون خوان:راه دانش سرخپوست یاکی نوشته کاستاندا را با درخواستهای قفسه کتابخانه کاستاندا در دانشگاه کالیفرنیا مقایسه کرد. سوابق درخواست قفسه کتابخانه ثابت کرد که او در زمانی که گفته میشد در کلبه دون خوان چمباتمه زدهاست در واقع در کتابخانه نشسته بود. یکی کشف دیگر که دو میله مدعی میشود پیدا کرده در بررسیهای درخواستهای قفسه بود که هنگامی که کاستاندا قرار بود تا در مراسم سنتی پیوت شرکت داشته باشد – او در کتابخانه UCLA نشسته بود و توضیحات اشخاص دیگری را از تجارب شخصی شان درباره مراسم مصرف پیوت میخواند. انتقاد وارده دیگر برکارهای کاستاندا فقدان کامل واژگان یا مفاهیم سرخپوستان یاکی در تجارب ذکر شده اش بود.[۱۵] در مارس ۵، ۱۹۷۳ مقاله تایم توسط ساندرا برتون بیان میکند، ادعای مهم تر درباره اهمیت کتابهای کاستاندا این است: تعقل کردن درباره اینکه آنها حاوی واقعیتهای انسان شناسی هستند، بازگویه خاص و صادقانه درباره جنبهای از فرهنگ سرخپوستان مکزیک که از طریق سخنرانی و اعمال یک فرد، یک شمن به نام خوان ماتئوس بتصویر کشیدهاند. این چیزی است که به اعتبار دون خوان بعنوان یک موجود واقعی، وبه کارلوس کاستاندا به عنوان یک شاهد سندیت میبخشد. دیوید سیلورمن در کارهای کاستاندا ارزش میبیند حتی اگر داستان در نظر گرفته شود. او در کتاب خود بنام “خواندن کاستاندا او ترفند آشکاری را به عنوان یک منتقد تحقیقات میدانی مردم شناسی توصیف میکند و میگوید این تحقیقات کلا زمینهای است که به شدت متکی بر تجربیات شخصی است و لزوما به فرهنگهای دیگر از دریچه یک لنز نگاه میکند. بنا به نظر سیلورمن، نه تنها شرح سفرهای کاستاندا برای پیوت بلکه ماهیت داستانی کار میتواند در آثار دیگری انسان شناسی نیز مورد تردید قرار گیرند.[۱۶] دونالد ویو از کاستاندا درباره مشکلات داخلی / خارجی که مربوط به تجارب عرفانی است توضیح میخواهد، در حالی که از ماهیت داستانی کار او تقدیر میکندد.[۱۷]
نویسندگان مرتبط
دو نویسنده دیگر، تایشا ابلار و فلوریندا دونرگراو، کتبی نوشتند که در آن ادعا کردند که از گروه ماتیوس از جنگجویان سرخپوست تولتک میباشند. هر دو نفر آنها بوسیله کاستاندا به عنوان دانش آموزان مشروع ماتیوس تایید شدهاند، در حالی که او همه نویسندگان دیگر را به عنوان مدعیان رد کرد. این دو زن بخشی از حلقه درونی کاستاندا بودند، که او به عنوان بروخا به آن اشاره کرده بود. این دو نفر به عنوان بخشی از تعهد شان به مسلک جدید نام جدیدی به خود گرفتند. آنها در اصل هر دو دانشجویان مقاطع بالا در انسان شناسی در UCLA بودند.[۱۸] فلیکس ولف، یکی از کارآموزان و مترجمان کارلوس کاستاندا کتابی با عنوان هنر مسیریابی: سفرها با کارلوس کاستاندا و فراسو نوشت. ولف در کتاب خود به تفصیل گفت که چگونه زندگی او در اثر همکاری با کاستاندا دگرگون شده بود. ولف در کتاب خود در عین پرداختن به تمام جنبههای تعالیم، تاکید زیادی داشت بر آنچه که از نظرش جنبه مهم و ضروری نقل و انتقال در کارهای کاستاندا را تشکیل میداد یعنی هنر مسیریابی. امی والاس شرحی از تجارب شخصی خود با کاستاندا و پیروانش را نوشت و نام شاگرد جادوگر: زندگی من با کارلوس کاستاندا بر آن کتاب نهاد[۱۹]. نویسنده برزیلی دیگری نیز با نام لوئیس کارلوس دو موریس کارهای کاستاندا را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و تاثیرات فرهنگی و ادامه آن در نویسندگان دیگر را مورد بررسی قرار داد.
درونمایهٔ کتابهای شمنباوری
وی در بخش اول این کتب تجربیات خود را در ملاقات با فردی بنام دون خوان بازگو میکند. دنخوان یک سرخپوست مسن جنوبی است که در زمینه تصوف از نوع سرخپوستی به مقام استادی دست پیدا کردهاست. تجربیات کاستاندا مشتمل بر اتفاقاتی است که خود آنها را واقعیات غیرعادی مینامد.
بخش دوم کتاب او شامل جمعبندی و تحلیل او از این وقایع است. کاستاندا یک محقق مردم شناس است و در ابتدای کار مانند بسیاری از انسانهای عادی که وقایع متافیزیکی را تجربه نکردهاند، در زمان مواجه شدن با این وقایع دچار نوعی حالات سردرگمی و در عین حال اعتماد میگردد. سوالات و پاسخهای ردوبدل شده بین او و دنخوان موید این حالات میباشد. او پس از سه سال تعلیم درمییابد وقایعی که در زمان خلسه بر او میگذرد ریشهای خارج از ذهن او دارد. کاستاندا پس از حدود پنج سال تعلیم در رویارویی با واپسین تجربه خود در این زمینه دچار ترس و وحشتی حاد میگردد. ترس کاستاندا از رویارویی با این رویداد او را از ادامه طی مسیر به سوی جایگاهی که دنخوان آن را جایگاه مرد دانا مینامد باز میدارد. او خود علت سر باز زدن از ادامه آموزهها را ترس ازشکست عنوان میکند.
- دانلود کتاب قدرت سکوت نوشته کارلوس کاستاندا در بوکیها
- تعداد صفحات:۲۸۷
- حجم فایل:۲۱٫۹۷مگابایت
- بازنشر: بوکیها دات آی آر
سلام.ممنون بابت کتابهای زیبایی که میزارید.
من خیلی سعی کردم این کتاب رو بگیرم اما هربار بعد از چند دقیقه پیغام ارور میده و دیگه دانلود نمیکنه.
لطفا لینک رو بررسی کنید
متشکرم
با سلام
چک کردم مشکل ینبود …
اما در یکی دو روز آینده سرور دانلود را منتقل خواهم کرد
جایگزین شد لینک جدید
هزار بار سعی کردم اما متاسفانه نشد … شدن ۳ تا کتاب 🙂 …. میشه برای دانلود کنید .
درود شقایق
لینک دانلود فایلها سالم است و کاملا تست شده هستند .
دوباره تلاش کنید .
——————–
برای دانلود میتوانید روی لینک دانلود راست کلیک کرده و در مرورگر IE روی گزینه SAVE TARGET AS… و در مرورگر موزیلا روی گزینه SAVE LINK AS… کلیک کنید تا صفحه دانلود نمایان شود .
ممنون از لطف شما امیدوارم همیشه پیروز و پاینده باشی
باسلام وخسته نباشی:
قبل ازهرچیزبایداز سایت خوبتون وزحمتی که براش کشیدین تشکرکنم. بعدهم اینکه من مدت زیادی بود پس از ازدست دادن کتاب های کارلوس کاستاندا دنبال تهیه ش بودم! اما متآسفانه ممنوالچاپ شدن!!! تا اینکه اینجا تونستم حداقل یکیشو پیداکنم!که خیلی هم ممنونم فقط سوءالم اینجاس که آیا امیدی برای نسخه های دیگر مخصوصآ سفربه دیگرسو(ایختلان)هست یانه!؟alireza
ذزود بر شما
یکی دو روز اینده تمامی کتابهای این نویسنده را که در ارشیو داریم منتشر خوواهیم نمود .
bookman دست مریزاد.شرمنده زحمات تو و همکارانت هستم. خدا خیرت دهد و کامکار باشی.
درود بر شما دوست و همراه ِ گرامی
دوست عزیز ما انجام وظیفه میکنیم بزرگوار … امیدوارم براتون مفید باشه
سلام عالی است سایتی که من راضی هستم همین سایت شماست خداوند اجرتان دهد حسین بلقدر از شهرستان سرخس
درود و سپاس بزرگوار
امیدوارم مفید باشه براتون
با سلام و خسته نباشید. ممنون از این همه تلاشی که در راه کتاب و کتابخوانی میکنید. من به دنبال کتاب مرشدی از عالم غیب که به بررسی آثار کاستاندا میپردازد هستم.لطفا مرا راهنمایی کنید. با تشکر
سلام خسته نباشید پسورد فایل زیپ کتاب سکوت چیه من دانلودش کردم اما پسورد میخاد
با سلام
بزرگوار فایل زیپ (فشرده) نیست و مستقیم فایل پیی دیی اف رو آپلود کردیم براتون … دوباره فایلتون رو چک
توجه: هیچکدام از فایلهای بوکیها دارای پسورد نیستند
ممنون از شما دوست عزیز
همتتان بلند و راهتان غرق نور باد. سپاس بی پایان