برای دانلود روی لینک دانلود راست کلیک کرده و ذخیره و یا بارگیری پیوند را بزنید

کتاب رقص با خنجر نوشته احمد ناظرزاده کرمانی

درباره کتاب :

بخشی از کتاب : 

زندانبان شهر با سبیلهای بلند سیاه و لبهای کلفت و چشمان نافذ و چهره رعب انگیز نگاهی بداروغه خشمگین افکند و گفت : در هر حال اقرار گرفتن از این زندانی کاری نیست که از عهده من برآید ، زیرا هر نوع شکنجه و داغ و درفش را تحمل میکند و یک کلمه از اسرار خود بروز نمیدهد. سی سال است که با تبهکاران این شهر سرو کار دارم ، نیرومندترین آنها بیش از چند ساعت تاب شکنجه مرا نیاورده و ناچار بگناه خود اقرار کرده ولی این مرد مثل اینکه از پولاد است بلکه سخت تر زیرا پولاد با آتش نرم میشود اما این زندانی لجوج وخودسر چنان در برابر شکنجه های گوناگون بی اعتناست که باور نمیکنم تا آخرین نفس بتوانیم از او اقراری بگیریم میترسم آخر زیر شکنجه بمیرد و راز لکه های خون و زمزمه ای زهره ناکام کاشکی هرگز تو را ندیده بودم که از او شنیده شده با او بخاک سپرده شود. داروغه که آثار غضب از قیافه گرفته اش آشکار بود گفت : با همه اینها…




 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

توسط
تومان