برای دانلود روی لینک دانلود راست کلیک کرده و ذخیره و یا بارگیری پیوند را بزنید

کتاب نیاکان سومری ما نوشته محمدعلی سجادیه

درباره کتاب : 

در گذشته‌ای نه چندان دور، پیروی از غربیان و ستایش دانش و خرد و تیزبینی و ژرف‌نگری آنان چنان در میان نویسندگان و پژوهندگان ایرانی به آئین شده بود که همگان خویش را ناچار می‌دیدند که در گفتارها و نامه‌ها و پژوهش‌های خویش چنگ به دامان آنان زنند و با بردن نام آنان، گفتار خویش را سنگی بخشند.

چنان کسان یکدم با خویش نیندیشیده بودند که اگر یک پژوهنده اروپایی درباره فرهنگ ایران سخنی می‌گوید، آن سخن را یا از نامه‌ها و دفترهای پیشین ایران خوانده است، که ما خود نیز می‌توانیم و بایستی که آنها را بخوانیم، و یا آن سخن را از روی برداشت و گمان خویش می‌گوید، که ما نیز خود می‌توانیم درباره گوشه‌های فراموش شده فرهنگ و تاریخ خویش برداشت‌هایی داشته باشیم، و تفاوتی که میان این دو گمان هست آن است که اگر آن نویسنده و پژوهشگر برای تباه کردن بخشی از تاریخ و فرهنگ ایران دستوری دارد. نویسنده و پژوهشگر ایرانی برای روشن کردن و زنده ساختن آن از روان و جان خویش فرمان می‌گیرد، مگر آنکه این بیم در میان هست که گاهگاه پژوهنده ایرانی را یکسونگری و تعصب فرا گیرد، که آن را نیز با نگرش و گوشزد دیگران می‌توان باز نمود و از کژی پیراست.

خوشبختانه چند سالی است که پژوهندگان و دانشمندان ایرانی از زیر بار و فشار غرب‌گرایی شانه خالی کرده‌اند و آزاد شده‌اند، و در همین زمان پژوهش‌های ایرانی رنگ تازه‌ای به خود گرفته و اگر امروز یک ایرانی درباره نیاکان خویش سخنی بگوید دیگر پیروان بیگانه های و هوی برنمی‌انگیزند، و چاره‌شان اینست که آن غریوها و فریادها را در اندرون خود ریزند!

اینجا بایسته است که روشن سازم که گمان من چنان نیست که همه پژوهش‌های غربی درباره ایران دروغ و دگرگونه است. چه بسا از پژوهندگان غربی که از نیرنگ و دروغ بدور بوده و هستند و چون یک ایرانی به فرهنگ این سرزمین مهر می‌ورزند و زمان و زندگیشان را در راه همین پژوهش‌ها می‌گذرانند، اما کم از اینکه ما خود نیز حق داریم و می‌بایستی که درباره تاریخ و فرهنگ و ویژگیهای کشورمان پژوهش کنیم و سخن گوئیم!

یکی از پژوهش‌های دگرگونه برخی اروپائیان که چنان مهار تاریخ خاورمیانه را در دست گرفته‌اند که هر کس بخواهد درباره تاریخ ایران سخنی بگوید بایستی از آنان پیروی کند (یکی از اینان رمان گیرشمن است که در درازنای ۳۰ سال در ایران به گورکنی و کفن‌دزدی پرداخت و ۱۴ شهر شوش را تباه کرد و به گنجینه‌های فرانسه سرازیر کرد. آنچه از چغازنبیل بدست آورد از مرز گذراند و در هیچ یک از کاوش‌های خویش فراموش نکرد که به گونه‌ای گوشه گوشه ایران را زیر نفوذ تمدن میانرودان نیاورد! این سخن بس دراز است و یکایک خیانت‌های تاریخی او را در دفتر دوم «داستان ایران» باز نموده‌ام. اکنون اگر دیاکونوف روسی هم بخواهد تاریخی برای ایران بنویسد ناگزیر از رونویسی تاریخ‌های او است که چون بختکی سی سال خویش را بر روی خرابه‌های باستانی ایران افکنده بود.




 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

توسط
تومان